مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

 یادادشتی ازجواد جلالی

بعد از چند ساعت تحمل ترافیک و گشتن به دور خودمان، در خیابان‌های مملو از دسته‌های عزاداری، بالاخره با یک ساعت و نیم تاخیر، به هیات مورد نظرمان در خیابان شریعتی رسیدیم. راهی برای ورود به هیات نبود. علی را دیدم که مثل من و بقیه، دیر به آنجا رسیده بود. در حال صحبت بودیم که یک دسته سینه‌زنی60-50 نفره که حدودا 10 نفرشان زن بودند از جلوی ما عبور کرد. ما که از برنامه‌مان جا مانده بودیم، به دسته سینه‌زنی ملحق شدیم تا در ظهر عاشورا بهره‌ای از عزاداری حضرت اباعبدالله برده باشیم. به خیابان طالقانی رسیدیم و به داخل آن پیچیدیم. در چهارراه جلویی، جماعتی چندصد نفره را دیدیم که ازدحام کرده بودند. خب! چه اشکالی داشت؟ روز عاشورا بود و به این شلوغی‌ها عادت داشتیم، حتما آمده بودند گرمابخش عزاداری سیدالشهداء باشند. ما هم به راهمان ادامه می‌دهیم که به آنها ملحق شویم و با هم نام حسین را زنده کنیم. ولی هرچه قدم‌هایمان را پیش می‌گذاشتیم، با رنگ و رویی دیگر روبه‌رو می‌شدیم! نه تنها اثری از عزاداری در آنها مشاهده نمی‌کردیم بلکه احساس کردیم که به قصد اهداف خاصی تجمع کرده‌اند. چه می‌شد بکنیم؟ دسته عزای حسینی بود و ما به راه افتاده بودیم و راه بازگشتی نداشتیم.

 با نزدیک شدن، شعارهای تندی از آنها به گوش می‌رسید که فکر می‌کنم لازم نباشد آنها را تکرار کنم. ما همچنان به پیش می‌رویم و آنها راه را برای ما باز می‌کنند. چه عجب و چه محترمانه! به میان جماعت چند صد نفره آنها وارد می‌شویم ولی نه به صورت اختلاط!

یک کوچه برای‌مان باز کردند و بعد تبدیل به یک میدان، درست مثل همان کوچه‌ها و میدان‌های وسط هیات‌ها که بچه هیاتی‌ها برای سینه‌زنی باز می‌کردند، البته این‌بار نه برای سینه‌زنی که برای سنگ‌زنی! یک لحظه بالای سرم را نگاه کردم، در بک‌گراند زیبا و آبی آسمان، باران سنگ بود که به سمت ما می‌آمد که البته به لطف شهرداری تهران از قبل در کنار پیاده‌رو برای‌شان مهیا شده بود.

 ابتدا یکی از زنان محجبه نقش زمین شد و بعد چند نفر از عزاداران را دیدم که هر کدام جایی از بدنش را گرفته بودند...
یکی سر، یکی پهلو و... البته چندتا هم من نوش جان کردم. گفتم نوش جان، چون همیشه به شوخی به دوستان می‌گویم، چطوره که همیشه پلو امام حسین را می‌خوریم ولی در راهش سیلی و سنگ نخوریم؟ چه روضه‌ای دیدیم امروز! که دیدنی بود نه شنیدنی. مگرنه اینکه «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»؟ به زحمت زن‌ها و بقیه را جمع کردیم و به عقب کشاندیم و موج شادی و هلهله آنها. مگر به چه نصری دست یافته بودند و مگر بر چه خیلی فائق آمده بودند؟ آیا ما برای قداره‌کشی در خیابان قدم می‌زدیم یا فقط برای مولای مظلوممان سینه می‌زدیم؟ آنروز تا شام غریبان، ذهنم مشغول بود و حتی شرکت در مراسم شام غریبان حبیبم هم نتوانست مرا آرام و روحیه آشفته مرا تلطیف کرده و قطره‌ای اشک جاری کند.

 ***

الان‌که یک سال از آن واقعه می‌گذرد، روحیه‌ام سرشار است از حس حماسی حسینی. شمه‌ای از آنچه که گفته بودند و شنیده بودیم، به چشم دیده‌ام و طرف مقابلم را شناخته‌ام. آنها از پوسته تظاهر به رفتار نرم و آرام، بیرون آمده‌اند و رو به خشونت گذاشته‌اند. سیر تحولات از 22 خرداد 88 به این سو قابل پیش‌بینی بود و افراد و نهادهایی هشدار داده بودند که راه این افراد همان راه منافقین دهه 60 است که نهایتا دست به سلاح، از نظام اسلامی خارج شدند و خون هزاران بیگناه و جوان‌ها و پیران و زنان و کودکان مذهبی را به جرم مسلمانی و دوست داشتن حضرت امام بر زمین ریختند و به اعتراف خودشان، حداقل 12هزار نفر را ترور کردند. امروز تردیدهای ناشی از لغزش برخی خواص و بزرگان، از بین رفته و جای آن‌را یقین به حقانیت راه مقام ولایت‌فقیه گرفته است. اکنون این ماییم و این راه دشوار و پرگردنه. این ماییم و این ولی زمان. این ماییم و این منافقین و دشمنان راه حسین علیه‌السلام. تکلیف کاملا روشن است.

 ***

 نوروز 9 دی

 با رخداد تاریخی «9 دی» سران فتنه دیدند دیگر تحمل ملت به پایان رسیده و خشم مقدس مردم، منتظر یک اشاره است تا تومار حرکات ننگین آنها و هواداران‌شان را در هم بپیچد. درباره 9 دی، باید گفت، هرکس در حد خود ممکن است تحلیل‌های متفاوتی داشته باشد ولی باید سعی ما بر این باشد که آنچه در عالَم واقع، وقوع یافت را شناسایی کنیم تا بتوانیم در مواضع آینده‌مان دچار اشتباه نشویم. با یک دید کلی می‌توان خشم و دلزدگی و ناامیدی را در بیانات ضدانقلاب، پس از خروش 9 دی مشاهده کرد. موسوی هم با دیدن حضور مردم، تلویحا از اقدامات خود ابراز پشیمانی کرد ولی 9 دی، روزی بود که دیگر اظهار پشیمانی و عقب‌نشینی فایده‌‌ای نداشت. «یوم لاینفع الظالمین معذرتهم ولهم اللعنهًْ ولهم سوء الدار» (روزی که معذرت ظالمان به آنان نفعی نمی‌رساند و آنان دور از رحمت الهی‌اند و بدجایگاهی دارند)[غافر/

منبع: به نقل از مشرق نیوز

[ شنبه 9 دی 1391برچسب:یک سال پیش در چنین روزی, ] [ 18:36 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب